نمایش 1–9 از 17 نتیجه

نمایش 9 24 36

اکهارت تله | دانلود کتاب صوتی و تفسیر آثار او

اکهارت تله Eckhart Tolle که در زبان فارسی اکهارت تول، اکهارت توله و اکهارت تولی نیز نامیده می شود نویسنده کتاب های نیروی حال (تمرین نیروی حال) و زمینی نو (جهانی نو) است. در سایت مسیحا برزگر می توانید کتاب های اکهارت تول را با ترجمه و صدای مسیحا برزگر تهیه نمایید. همچنین فایل صوتی و تصویری کلاس های مسیحا برزگر در تفسیر آثار اکهارت توله را نیز می توانید تهیه نمایید.

اکهارت تله تا سیزده سالگی در شرایطی پراضطراب زندگی می کرد. شرایطی که بسیاری را از فرط افسردگی به سوی خودکشی سوق می داد. یک شب، بعد از بیست و نهمین سالروز تولدش، از خواب پرید و احساس کرد به شدت هراسان است. پیش از آن نیز با حالتی مشابه همان حالت از خواب پریده بود، اما این بار، حالتی داشت کاملا متفاوت با دفعه های پیشین؛ بیش تر ترسیده بود. سکوت شب، طرح شبح وار اثاثیه اتاق، صدای قطاری که در آن دورها می گذشت، همه‌ چیز چنان بیگانه با او، دشمن او و بی معنا به نظر می رسید که از دنیا بیزار شد. بیش از هر چیز از وجود خودش بیزار بود. اکهارت تله با خود گفت: چرا باید این زندگی پر از نکبت را تحمل کنم؟ چرا به این تلاش و تقلای بیهوده ادامه دهم؟

اکهارت تول احساس می کرد دوست دارد فنا شود، معدوم شود، نباشد. این احساس، قوی تر از احساس غریزی او برای ادامه حیاتش بود. این جمله مدام در ذهنش طنین می انداخت که: “دیگر حالم از خودم بهم می‌ خورد.” ناگهان فهمید که این جمله، فکری ست در سر او. “آیا من تنها هستم، یا دو نفر هستم؟ اگر حالم از خودم بهم می خورد، پس باید دو نفر وجود داشته باشند: “من” و “خود” که حال من از او بهم می خورد.” اکهارت تله فکر کرد: “شاید یکی از این دو نفر واقعیت دارد و آن دیگری وهمی بیش نیست.”

اکهارت تله

اکهارت تول از چه تجربه ای سخن می گوید؟

اکهارت تول از این درک و دریافت چنان شگفت زده شده بود که ذهنش از کار افتاد. آگاه بود، اما دیگر از فکرها خبری نبود. احساس کرد به گردابی عظیم از انرژی کشیده می شود. این کشش ابتدا آهسته بود، اما ناگهان شتاب پیدا کرد. هراسی به جانش چنگ انداخته بود و می لرزید. صدایی در فضای سینه اش پیچید: “مقاومت نکن!” احساس می کرد دارد به درون خلأی می افتد. احساس می کرد این خلأ در درون اوست، نه در بیرون او. ناگهان احساس ترسش ریخت و گذاشت تا به درون آن خلأ بیفتد. بعد از آن را دیگر به یاد نمی آورد.

پرنده ای که لب پنجره نشسته بود و می خواند، اکهارت تله را از خواب بیدار کرد. پیش از آن چنین صدایی را نشنیده بود. چشم هایش هنوز بسته بود. تصویر یک الماس در خاطرش نقش بست. گفت: “آری، اگر الماس می توانست آواز بخواند، صدای او شبیه همین صدایی می شد که اکنون می شنوم. “چشم هایش را باز کرد، نخستین پرتوهای خورشید صبحگاهی از لای پرده های اتاق به درون می تابید. بدون هیچ فکری، احساس کرد، نور باید چیزی بیشتر از آنی باشد که ما احساس می کنیم. آن نور ملایمی که از لای پرده ها به درون اتاق می تابید، خود عشق بود. چشم های اکهارت تله پر از اشک شدند. بلند شد و دور اتاق قدم زد. اتاق را می دید و می دانست که تا آن زمان اتاق را واقعا ندیده بود. همه چیز تازه و باطراوت به نظر می رسید. گویی همه چیزها تازه به وجود آمده بودند. اشیا را بر می داشت؛ یک قلم، یک لیوان، و از زیبایی و حیاتی که داشتند به شگفت می آمد.

اکهارت تله آن روز را در شهر گشت و معجزه زندگی به روی خاک را مشاهده کرد. احساس می کرد تازه به این دنیا پا گذاشته است. پنج ماه بعد از آن حادثه را در حالتی از آرامشِ ژرف و سکوت گذراند. سپس، به تدریج از شدت آن احساس کاسته شد. و شاید آن احساس تبدیل به حالت طبیعی او شده بود. اکهارت تله در جهان بود و به طور عادی زندگی می کرد، گرچه دیگر می دانست که همه تلاش ها و کوشش های گذشته اش عملا نمی توانست چیزی به آنچه که در ابتدا داشت اضافه کند.

آرامش اکهارت تله

البته اکهارت تول می دانست که حادثه ای ژرف و شگفت در او اتفاق افتاده است، اما نمی توانست این حادثه را بفهمد. چند سال بعد بود که با خواندن متون معنوی و گفت و گو با استادان معنویت، فهمید که آنچه منتهای آرزوی همگان است، در او اتفاق افتاده است. فهمید که فشار شدید رنج آن شب، باید آگاهی او را از دامی رهانده باشد: دام بازی ذهن. بازی ذهن، این است که تو خود را با ترس ها و غم های خود یکی بدانی. این رهایی چنان کامل بود که بی درنگ خود دروغین و رنجور او فرو ریخت. گویی باد بادکنکی را ناگهان خالی کرده باشند. آنچه باقی مانده بود، ماهیت حقیقی او بود. ماهیت همیشه حاضر “من هستم” : آگاهی ای ناب و رها از صورت ها. اکهارت تله همچنین آموخت که، با حفظ آگاهی خود، به قلمرو بی زمان و نامیرای درون برود. قلمرویی که قبلا آن را به شکل خلأ احساس کرده بود. در چنان حالتی از لطف و لطافت و قداست غرق شده بود که حتی تجربه های معنوی گذشته اش در برابر آن رنگ می باخت. زمانی رسید که، برای مدتی، دیگر از معاش و معیشت برای اکهارت تول چیزی نمانده بود. رابطه هایش قطع شده بود، شغلی نداشت، خانه ای نداشت، هویت اجتماعی خود را نیز گم کرده بود. دو سال تمام، با شور و سرمستی، در پارک ها می گشت، روی نیمکت ها می نشست و در شگفتی های پیرامون خود غرق می شد. اما حتی زیباترین تجربه ها نیز می آیند و می روند. بنیادی ترین تجربه اکهارت تله همان تجربه آرامش ژرف بود که از آن زمان به بعد هرگز او را ترک نکرد. تجربه ای که گاهی چنان قوی و آشکار است که دیگران نیز می توانند احساسش کنند. گاهی نیز این تجربه جایی در پس زمینه وجود اوست و همچون نغمه ای از دوردست ها به گوش می رسد.

گاهی بعضی ها پیش اکهارت تول می آیند و می گویند: “ما تجربه ای را می خواهیم که تو به آن رسیده ای. می توانی آن را به ما منتقل کنی؟ می‌توانی راه رسیدن به این تجربه را به ما نیز نشان بدهی؟” و او به آن ها می گوید: “شما چیزی را از من می خواهید که خود دارای آن هستید. مشکل فقط این است که شما نمی توانید آن را در خود احساس کنید. زیرا ذهن شما هیاهو راه می اندازد و نمی گذارد صدای آن به شما برسد.”

بیوگرافی اکهارت توله

اکهارت توله (متولد اولریش لئونارد توله در ۱۶ فوریه ۱۹۴۸) یک شهروند آلمانی و مقیم کانادا است که بیشتر به عنوان نویسنده کتاب های نیروی حال و زمینی نو شناخته می شود که در اصل به زبان انگلیسی منتشر شده اند. وی توسط واتکینز ریویو در سال 2011 به عنوان تاثیرگذارترین فرد در مباحث معنوی در جهان معرفی شد. در سال 2008، یکی از نویسندگان نیویورک تایمز، اکهارت تله را «محبوب ترین نویسنده معنوی در ایالات متحده» نامید. اکهارت تله ادعا می کند که بیشتر عمرش افسرده بود تا اینکه در ۲۹ سالگی تحت یک «تحول درونی» قرار گرفت، سپس چندین سال را سرگردان و بیکار «در حالت سعادت عمیق» گذراند و سپس معلم معنوی شد. بعداً به آمریکای شمالی نقل مکان کرد و در آنجا شروع به نوشتن اولین کتاب خود به نام «نیروی حال» کرد، که در سال 1997 منتشر شد و در سال 2000 به فهرست پرفروش ترین های نیویورک تایمز رسید. اکهارت توله در ونکوور کانادا اقامت گزید.

دانلود کتاب صوتی اکهارت تله

این نویسنده اثرهای فاخر بسیاری دارد، بسیاری از خوانندگان در سراسر دنیا آثار او را به صورت فیزیکی و یا کتاب صوتی اکهارت تله تهیه می کنند، از جمله کتاب های موفق این نویسنده، نیروی حال و زمینی نو هستند که به ترتیب سه میلیون و پنج میلیون نسخه در آمریکای شمالی تا سال 2009 فروختند.
اولین کتاب اکهارت توله، نیروی حال، اولین بار در سال 1997 توسط انتشارات نامست منتشر شد. تنها 3000 نسخه از چاپ اول منتشر شد. این کتاب برای اولین بار در سال 1999 توسط کتابخانه نیو ورلد تحت کپی رایت منتشر شد. در سال 2000، اپرا وینفری خواندن آن را در برنامه خود پیشنهاد کرد. در آگوست 2000 این کتاب به فهرست بهترین فروشندگان نیویورک تایمز برای مشاوره با جلد گالینگور رسید. در سال 2005، تول سومین کتاب خود را به نام زمینی نو منتشر کرد که چندین بار بین مارس و سپتامبر 2008 مقام اول را در فهرست پرفروش های نیویورک تایمز به خود اختصاص داد و در پایان سال 2008، برای چهل و ششمین بار به این فهرست رسید. فروش بالای کتاب زمینی نو در آن سال به دنبال انتخاب آن توسط اپرا وینفری برای باشگاه کتابش در ژانویه بود.

درباره کتاب های نیروی حال و زمینی نو

در سایت مسیحا برزگر با دانلود رایگان بخشی از کتاب های صوتی اکهارت تله به صورت دمو با بخشی از محتوای این کتاب ها آشنا می شویم: در کتاب نیروی حال، اکهارت توله (قدرت اکنون) ما را به چالش می کشد تا جرأت کنیم در لحظه حال زندگی کنیم و از این طریق آگاهی خود را متحول کنیم و در “لذت وجود” زندگی کنیم. اکهارت توله به ما یادآوری می کند که موانع زیادی بر سر راه بیداری برای رسیدن به هدف زندگی ما وجود دارد. وقتی عیسی مسیح گفت «خوشا به حال فقیران در روح»، منظور او کسانی بود که سبک سفر می کنند: بدون توشه درونی و همذات پنداری با چیزها، مفاهیم ذهنی، یا اعتیاد. اما نفس در ذهن ما به سختی کار می‌کند و داستان های جدیدی خلق می کند و در برابر آنچه در لحظه حال به سراغ ما می آید مقاومت می کند. همچنین کتاب زمینی نو، به ما کمک می کند تا از ایجاد رنج و وسواس خود در مورد گذشته و آینده و آنچه ممکن است آینده باشد، دست برداریم و خود را در زمان حال قرار دهیم. اکهارت تول در زمینی نو این ایده های قدرتمند را بسط می دهد تا نشان دهد که چگونه فراتر رفتن از وضعیت هوشیاری مبتنی بر نفس ما نه تنها برای خوشبختی شخصی ضروری است، بلکه کلید پایان دادن به درگیری و رنج در سراسر جهان است. اکهارت تله توضیح می دهد که چگونه دلبستگی ما به ایگو اختلالی را ایجاد می کند که منجر به خشم، حسادت و ناراحتی می شود و به خوانندگان نشان می دهد که چگونه به وضعیت جدیدی از آگاهی بیدار شوند و مسیر را دنبال کنند.