جهان از قصه ها
مسیحا برزگر
گزیده ای از سخنرانی جلسه اول:
عاشق برای هر سخنی، گوشی است؛ چون میداند که هر سخنی، سخن حق است و حق که از کام هر ذرهای که بیرون بیاد، سخن میگوید. محب یعنی عاشق که همواره پای سخن حق نشسته است، چون باطلی وجود ندارد. او همواره پای سخن حق نشسته است و از حق میشنود، اما شنونده، کسی جز حق نیست، چون نیک بنگری و بشنوی، گوینده و شنونده را یکی یابی؛ اما آیا همین عشق هم قصه دیگری نیست؟ آیا شهود، پیدا کردن بهترین قصه است یا رهایی از قصه ها و یا قصه گویی به شیوه ای تازه؟ شهود کدام یک از اینها است؟ وقتی قصه آن گونه آغاز میشود که یکی بود، یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود، غیر از خدا هیچکس نیست یعنی تا اینجا در دل قصه خودمان هستیم، اما غیر از خدا هیچکس نیست را نمیدانیم چون دانستن غیر از خدا، هیچکسی نیست، مستلزم اشراق به قصه است، مستلزم بیرون شدن از قصه است. آیا بیرون شدن از قصه امکان پذیر است؟ آیا همین حرف «یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچکس نبود» غیر از خدا هیچکس نیست، خود قصه دیگری نیست؟ نکته این است که جهان از اتم ها ساخته نشده است، درحالی که ما میپنداریم، جهان از اتم ها ساخته شده است. پس جهان از چه ساخته شده است؟ جهان از قصه ها ساخته شده است، نه از اتم ها. شاید بپرسید مگر ممکن است؟ البته که جهان از اتم ها ساخته شده است اما اینکه جهان از اتم ها ساخته شده است، یکی از مهمترین قصه های ماست. این قصه که جهان از اتم ها ساخته شده است، مهم است اما چه قصه های دیگری جهان ما را میسازند؟ اسطوره ها. ما با اسطوره ها، زندگی میکنیم، با حکایت ها، قصه های شاه پریان نمایش های عروسکی، سایه ها، رمانهای عشقی (قصه عشق لیلی و مجنون، قصه عشق پیرصنعان و دختر ترسا) نقاشی ها، کنسرت ها، رادیو، تلویزیون، روزنامه ها، سخنرانی ها، پندها و موعظه ها زندگی میکنیم.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.