رهایی از قصه های ذهن
مسیحا برزگر
گزیده ای از سخنرانی جلسه اول:
ما اسیر قصههای ذهنِ خویش هستیم. آنچه زندگی ما را به تنگنا میافکند، واقعی نیست، بلکه از جنسِ قصه است؛ قصهای ذهنی. رهایی از قصههای ذهن، تجربهی قدرتِ بیمنتهای درون، و تجربهی بیکرانگیست.
آنچه موجب اضطراب ما میشود، آنچه ما را افسرده میسازد، و آنچه ما را رنج میدهد، چیزی جز قصههای ذهن نیست.
همهی ما، درگیرِ قصههای ذهن خود هستیم، و بدون اینکه متوجه باشیم، مدام این قصهها را در عمل، تکرار می کنیم. موضوعِ قصههای ذهن، و رهایی از این قصهها، آنقدر مهم است که اگر ما، به شیوهی رهایی از این قصهها پی ببریم، نزدِ خود میگوییم: “کاش زودتر شیوههای عملیِ رها شدن از این قصهها را میدانستم.”
دلیل اینکه ما، با وجودِ بهرهمندی از آگاهی درون، ذهنی آشفته داریم، چیزی جز قصههایی نیست که از گذشتههای دور، آنها را به عنوانِ واقعیتِ خود، با خود، همراه کردهایم. عاملِ محدودکنندهی آگاهیِ استحاله بخشِ درونِ ما، قصهها و باورهاست. این قصهها و باورها، در کودکی، در ما تعبیه، و اکنون، صاحبِ اراده و زندگی ما شدهاند.
قصههای ذهنِ خود را تشخیص بدهید، از آنها شیفت کنید، سپس آگاهانه، قصههایی قشنگتر بیافرینید، و آنها را بهمثابه قصه، بازی کنید. در این صورت، از خودِ کرم ابریشمِ خود، استحاله پیدا میکنید، و به پروانهای زیبا تبدیل میشوید.
من به این نتیجه رسیدم که علیرغم بهره مندی از آگاهی درون (همان جی پی اسی که پروانه ها دارند.) چنین ذهن آشفته ای داریم، چیزی جز قصههایی نیست که از گذشته های دور ما آنها را به عنوان واقعیت با خود همراه کردیم، همراه داشتیم و تا این سن و سال کشانده ایم اگر ما بتوانیم، قصههای ذهن خود را تشخیص دهیم و بعد آن قصه ها را هم تغییر دهیم و آگاهانه قصه هایی قشنگتر را بیافرینیم و این قصه های قشنگ، ژرف و زیبا را به مثابه قصه، بازی کنیم، دقیقاً استحاله ای که در پروانه ها رخ میدهد، در ما هم رخ خواهد داد. آنچه ما اکنون هستیم، در واقع کرم ابریشم است ولی اگر هوشیارانه و آگاهانه، قصه های ذهنمان را واکاوی کنیم و ببینیم و سپس از این قصه ها شیفت کنیم و آگاهانه و هوشیارانه، قصه هایی تازه بیافرینیم و در قصه های تازه به مثابه قصه ها، بازی کنیم، از خود کرم ابریشمی به خود پروانه مان استحاله پیدا میکنیم. این دقیقاً همان حادثه خجسته و شگفتی است که شبیه معجزه است و در کرم ابریشم رخ میدهد و در زندگی ما هم رخ خواهد داد. منتها فاصله آنچه می توانیم باشیم با آنچه اکنون هستیم، چنان زیاد است که برای خود کرم ابریشم فهمیدنی نیست، قابل تصور نیست و شاید امکانپذیر جلوه نکند، چون خود کرم ابریشم با ذهنش که حاوی قصه ها است، زندگی میکند و خبر ندارد که کالبد، بدن و ساختار وجودی او، خودش واجد آگاهی ژرف تر است که بدون اینکه خود کرم ابریشم بداند، آن آگاهی دست اندرکار است. آن آگاهی است که کرم ابریشم را به پروانه تبدیل میکند. نه تلاش ها و کوشش های کرم ابریشم. کار کرم ابریشم خوردن برگ توت است و کار دیگری ندارد، پس چه آگاهی کرم را به پروانه تبدیل میکند؟ آن آگاهی در ما نیز هست، اما یک چیزی آن آگاهی را محدود میکند و مانع از آن میشود که آن آگاهی مسیر طبیعی خودش را طی کند، همین قصه های ماست.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.