اتمام
در انبار موجود نمی باشد
50% تخفیف جشنواره تابستانه تا 31 شهریور
در انبار موجود نمی باشد
نویسنده | مایستر اکهارت |
---|---|
مترجم | مسیحا برزگر |
ناشر | ذهن آویز |
قطع | رقعی |
تعداد صفحات | 112 |
جلد | شومیز |
نوبت چاپ | اول |
شابک | 978-600-118-071-2 |
وزن | 110 |
۲,۷۰۰ تومان
در کتاب مکاشفات مایستر اکهارت، اثر متیو ارون فاکس، مهم نیست که چه کاری انجام میدهیم، مهم آن است که در پس هر کاری چه اندیشهای نهفته باشد. میتوانی خدا را عشق بنامی؛ میتوانی خدا را خوبی بنامی؛ اما بهترین نام خدا این است: شفقّت
اکهارت خوش ندارد راه خود را با گناه آغاز کند، در نتیجه، با عشق آغاز مىکند. به عقیدهى اکهارت معنوى بودن یعنى زنده و بیدار بودن. راهى که اکهارت ما را به آن فرامىخواند، ابعادى چهارگانه دارد:
1 . آفرینش. تجربهى نخست ما از خدا در شکوه و زیبایى و عظمت آفرینش نهفته است. جهان بىکرانه و ما نه به مثابه اشیایى جدا، بلکه به مثابه محل تجلى خدا ادراک مىشود.
2 . ترک تعلقات و حضور. همهى آفرینش، امرى قدسىست. انسان باید چنگ تعلقات خویش را باز کند. بدینسان، او به روى بىکرانه گشوده مىشود و اشیا را همانگونه که در ذات خویش هستند مشاهده مىکند. اشیا، فىنفسه، بد نیستند، اما تعلقات آدمى مىتوانند آسیبرسان باشند. هنگامى که از تعلقات خویش مىرهیم، لایههاى ژرفتر وجود را کشف مىکنیم.
3 . تجلى ذات و تعیّن ذات. در سیر صعودى آفرینش، انسان وحدت را تجربه مىکند و تولدى دوباره مىیابد. آنکس که تولد دوباره یافته است، خلاق است؛ درختىست که شکوفه مىدهد و پُرثمر است.
4 . خلق جدید: شفقت و عدالت اجتماعى. اکهارت معتقد است که ما باید نیروى خلاقهى خود را در راه استحاله فردى و اجتماعى به کار بگیریم. او بر عدالت و شفقت تکیهاى جدى دارد. او مىگوید: «کسى که حرفهاى مرا پیرامون عدالت بفهمد، همهى حرفهاى دیگر مرا مىفهمد.»
این راه، در شفقت به پایان نمىرسد، بلکه به آغاز خود بازمىگردد. در این راه بىپایان، رَستن و رُستن ما را پایانى نیست.
مایستر اکهارت (1329 1260 م.) عارف، شاعر، مدافع حقوق زنان، فیلسوف، واعظ و عالم الهیات بود. عدهاى از ارباب کلیسا او را به سبب بعضى از گفتههاى شطحآمیزش تکفیر کردند. عالمان برجستهى امروز دنیا متفقالقولاند که تکفیر اکهارت عادلانه نبوده است. او را تکفیر کردند زیرا از فقرا و مستمندان در برابر اغنیا دفاع مىکرد. طریقت معنوى او، امروزه براى غربیان کمتر شناخته شده است. در حالى که بوداییان اکهارت را از خود مىدانند و روانکاوانى مانند یونگ و مارکسیستهایى مانند بلوخ و فروم از او چیزها یاد مىگیرند، بسیارى از مسیحیان حتى نام او را نیز نمىدانند، چه برسد به شناخت طریقت معنوى او.
اکهارت راه خود را زیبا، دلپذیر، شاد و آشنا مىخواند. نه آن است که هرچه زیبا و دلپذیر و شاد است آشنا نیز هست؟ آنچه مایستر اکهارت مىگوید، همه تجربههاى زیستهى اوست. او گرچه تحصیلات عالیه و دانشى عظیم داشت، اما زبانش ساده و روان و بىپیرایه بود. آنگونه که مىزیست حرف مىزد. او مىگفت: «بهترین دانش آن است که از طریق زندگى کسب شود.» در کتاب مکاشفات نیز، مایستر معنویت هستى محور اکهارت آفرینش را فعل خلاقهى اُلوهى مىداند؛ فعلى که فاعل را در خود دارد. اکهارت معتقد بود که راه معنا از دل آغاز مىشود. «از کجا آغاز کنیم؟ از قلب خویش. زیرا قلب چشمهى زندگىست و زندگى از قلب به اطراف جارى مىشود.»
پیشگفتار
راه نخست: آفرینش
راه دوم: ترک هستى و حضور
راه سوم: ظهور خود ظهور خدا
راه چهارم: خلق جدید: شفقت و عدالت اجتماعى