ما دانهایم؛ حیف است در دانهگی بمیریم و درخت را تجربه نکنیم.
ما باید شکوفهها و گلهامان را به تماشا بنشینیم، و عطر نفسهامان را در باغ زندگی بپراکنیم؛ تنها بدین طریق است که احساسِ رضایت و خرسندی خواهیم کرد.
درخت، هنگامی به کمال رسیده است که به گُل نشسته باشد؛ یعنی آن هنگام که بهار میآید و درخت، قلبِ معطّر خود را در رنگ و رایحه و شور و سرمستی میریزد، و به تماشا میگذارد. درخت، هنگامی به مقصدِ خویش رسیده است که در باد و باران و آفتاب، با موسیقیِ نرمِ برگهایش، به رقص درآید. تو نیز، باید به قلههای بلندِ خویشتن برسی.
تو نیز، باید ژرفای بیانتهای درونت را کشف کنی.
“برگرفته از متن کتاب”