آفتاب در آیینه
مسیحا برزگر
گزیده ای از سخنرانی جلسه اول:
قرآن، جهان و جهان، آیینه است و تو در آیینۀ جهان، جهان قرآن را دیدی، ره یافت درست قرآن نیز همین است و این برای من نویدبخش است که چنین زمینه هایی در بچه ها برای استماء کلام ژرف و زیبای الهی در جهان قرآن است. آسمان پرستاره (نجوم)، ماه (قمر)،خورشید (شمس) در این کتاب الهی پرنده ها هستند، چشمه سار، کوه. موسی را میبینید که از کوه بالا میرود، بوته شعله ور است، باد می وزد، طوفان میشود، ناگهان سیل می آید داستان نوح را میبینید، ناگهان فرشتگان دسته دسته و از آسمان به زمین میآیند. فوج فوج که متوجه میشوید، شب قدر شده است. بله در جهان قرآن، ناگهان میبینید کودکی در سبد بر گاهواره رودی هولناک تاب میخورد، مردی را در دل آتش نشسته میبینید که سرگرم بوییدن رایحۀ گلها است و به آتش میگوید که اگر ذرهای از «من» را مییابی، آن را بسوزان ولی چون چیزی از «من» وجود نداشت، آتش او را نمیسوزاند. در این کتاب، زنی را میبیند که به پیامبری دل میبندد و در خلوت او را وسوسه میکند ولی آن پیامبر برای در امان بودن از این وسوسهها به خدا پناه میبرد ناگهان شتری از دل کوه بیرون میآید. پرندههای مرده، جان میگیرند و به پرواز درمی آیند قرآن، کتاب زیباترین قصه هاست. زیباترین قصه ها برای ما خوانده میشود اما در آیینۀ این زیباترین قصه ها، سیمای دقیقترین واقیعتها میتابد. قرآن، یگانه کتابی است که از جنس نور، هوا، مرکب، باد و … است. این کتاب ناگهان راه خود را در چشمان کودک، یا گیسوی زنی در باد، قصۀ سلیمان و ملکۀ صبا. در غار یا در بیابان و … گم میکند. بنابراین قرآن را نمیشود فقط به دست گرفت و خواند، چون که قرآن هرگز به دست نمی آید و در دستان ما جای نمیگیرد. طوفان نوح را نمیشود در دست گرفت و آن را خواند. آتش نمرود را نمیشود به دست گرفت و آن را خواند وادی ایمن را نمیشود در دست گرفت و آن را خواند. عشق را نمیتوان در دست گرفت و آن را خواند. نمیشود خدا را در دست گرفت، خدا هرگز به دست نمیآید و در دستان فهم ما جای نمیگیرد اما در دلمان می نشیند.