در انبار موجود نمی باشد

نویسنده مسیحا برزگر
ناشر ذهن آویز
قطع رقعی
تعداد صفحات 160
جلد شومیز
نوبت چاپ دوم
شابک 978-600-118-061-3
وزن 155

۲۰,۰۰۰ تومان

توضیحات

معرفی کتاب ما به عشق محتاجیم

کتاب ما به عشق محتاجیم نوشته‌ی مسیحا برزگر، در باب عشق و احتیاج مبرم انسان به آن است. او در این شعر منثور نگاهی عارفانه به عشق دارد و معتقد است زندگی تنها با آن است که مفهوم می‌یابد و ارزش زیستن پیدا می‌کند.

درباره‌ی کتاب ما به عشق محتاجیم

کتاب ما به عشق محتاجیم متشکل از ده‌ها شعر منثور با محوریت عشق است. مسیحا برزگر، مؤلف این کتاب اعتقاد دارد انسان زاده شده تا عشق بورزد و زندگی بدون آن ارزشش را از دست خواهد داد. او عشق را به‌مثابه‌ی نفس کشیدن می‌داند و می‌گوید آنانی که بدون عاشق شدن زندگی کرده‌اند، هیچ‌گاه زنده نبوده‌اند. آن‌ها زندگی خود را در خوابی سپری کرده‌اند که دست‌ِکمی از مرگ نداشته است. او اشاره می‌کند که تنها زمانی که عشق را درک کنیم، از خواب برمی‌خیزیم؛ چرا که عشق طلیعه‌ی بیداری است و به زندگی شور و شوق می‌دهد. در واقع زندگی را خواستنی‌تر می‌کند و به آن ارزش زیستن می‌بخشد. نویسنده‌ی کتاب ما به عشق محتاجیم می‌گوید عشق انسان را از اضطراب و فشار و ترس می‌رهاند و به او آزادی و رهایی می‌دهد. برای همین است که ما به عشق محتاجیم، چون «عشق، همواره احساس خوشبختی می‌آفریند، با عشق نمی‌توان احساس بدبختی کرد.»

کتاب ما به عشق محتاجیم برای چه کسانی مناسب است؟

علاقمندان به مضامین عارفانه و شعر منثور می‌توانند این کتاب را مطالعه نمایند.

در بخشی از کتاب ما به عشق محتاجیم می‌خوانیم

زندگى را شجاعانه زندگى کن:

سعادت فقط نصیب کسانى مى‌شود که
شجاع، بى‌باک و پُردل و جرأت‌اند.
زیرا سعادت هنگامى سراغت را مى‌گیرد که
به آن‌سوى شناخته‌ها،
به اقلیم ناشناخته‌ها سفر کرده باشى.
اگر در شناخته‌ها محصور شوى،
زندگى‌ات یکنواخت و ملال‌آور مى‌شود.
اسبِ عصارى هم، مدام
مسیر شناخته‌اى را طى مى‌کند.
این کار بتدریج،
گیرنده‌هاى تو را کور و کرخت مى‌کند.

فهرست مطالب کتاب

پیش‌گفتار
عشق: مثل نفس کشیدن
اقیانوسى در دل یک شبنم
هنر عشق ورزیدن
مرگ دانه: تولد درخت
عشق، زندگى‌ست
زندگى را به رقص‌آور!
عشق: پرنده‌اى که به پرواز زنده است
زندگى را شجاعانه زندگى کن
جارى عشق باش، نه مرداب ترس
به شیوه‌ى خود زندگى کن، با چشمان خود ببین
عشق: شکوفایى نیلوفرانه
راه پُرمخاطره‌ى عشق
تجربه‌ى باطنى خداوند
عشق: راز زندگى
عشق: میعادگاه خدا و انسان
عشق، زبان خداست
تماشاگه راز
زندگى بدون عشق، سکوت گورستان است
باز کن پنجره را
ذهنِ زیبا
عشق، چالش آفرین است
عشق، آستانه‌ى تماشا
گشوده به روى بیکران
عشق، خود را تحمیل نمى‌کند
حقیقت، همواره تازه است
طریقت عشق
انسان، مسافر است
عشق و آفرینش
تو خود حجاب خودى
عشق باید خاصیت تو باشد
حضور در ساحت درون
دامنه‌هاى سبز عشق
خدا نور است
زبان عارفانه، زبان عشق و زیبایى‌ست
جوشش چشمه‌هاى حکمت
شور زندگى
تقرّب عاشقانه به خداوند
عالَم اکبر
آفتاب آمد دلیل آفتاب
جلوه‌هاى ذات
عاشق نیستى، خطا این‌جاست
خود را بشناس، خدا را شناخته‌اى
ما به عشق محتاجیم، مثل گندمزار به باران
انسان: پُلى میان حیوان و خدا
مرکز تندباد وحشى عشق
قطره دریاست اگر با دریاست
خود را دوست بدار
از ماده تا آگاهى ناب
عشق، آزادت مى‌کند
معجزه‌اى شگفت
زیباتر از سپیده، روشن‌تر از امید
دل تاریکى
صعود به اورست آگاهى
خداست که مى‌خنداند
دَم هستى