دل آسودگی
مسیحا برزگر
گزیده ای از سخنرانی جلسه اول:
دل آسودگی یا هنر، پشت سر گذاشتن ذهن است که چگونه میتوان از اسارت ذهن رها شد و ذهن را که خادم است به جایگاه اصلیاش که خدمت کردن به ما است، برگرداند. ذهن، ابزار تولید فکر است، فکرها گوناگونند و ما عموماً در پنجه فکرهای خود اسیریم. فکرهایی که ذهن، آنها را تولید میکند، حالا ما میخواهیم، ذهن را در اختیار خود بگیریم یا به تعبیری ذهن را پشت سر بگذاریم یا جلوتر از ذهن باشیم. این کلاس به این موضوع می پردازد. بدیهی است که اگر ما بتوانیم ذهن را پشتسر بگذاریم دل آسوده خواهیم بود و اگر در اسارت ذهن خویش و افکاری که ذهن تولید میکند، باشیم از دل آسودگی خبری نخواهد بود. به این علت، ممکن است، تمنای این را داشته باشیم که ذهن را آرام کنیم، غافل از اینکه آنچه ما را ناآرام میکند، خود ذهن است و ما بخواهیم این ذهن را آرام کنیم. وقتی صبح از خواب بیدار میشویم، ذهن بلافاصله سفر روزانه خودش را از سر میگیرد، انگار که داخل یک ماشین نشستیم و این ذهن است که رانندگی میکند. این راننده که ذهن ماست، گاهی ما را مستقیماً به مقصد میبرد، به همین علت است که در این گونه مواقع صد در صد به ذهنمان اعتماد میکنیم و خودمان را به دست ذهن میسپاریم. گاهی خود این ذهن ما را از مسیری متروک عبور میدهد و به وسط ناکجاآباد میبرد و ما میرویم، میرویم، میرویم، یکباره خودمان را در وسط یک برهوت مییابیم و نمیدانیم چگونه از چنین ناکجاآبادی سردرآوردیم، موقعی که ذهن، شما را میبرد، بی خبر بودید، حالا اینجاید بعد میپرسید چرا اینگونه شد؟ چرا اینطوری شد؟ من نمیخواستم اینگونه شود اما شد و تبعاتی که بیتردید، نمیخواستید اما اکنون شاهد آنها هستید. ذهن تو، این راننده، گاهی شما را به خیابانهای بالای شهر میبرد و خانههای مجلل و بزرگ را نشانتان میدهد و در شما، احساس حسادت و شکست را بر میانگیزد.