توضیحات
این سلسله گفتارها، به این موضوع میپردازد؛ که چگونه میتوان از اسارت ذهن رهید. هم چنین، ذهن را که خادم است، اما اکنون مخدومِ ماست، به جایگاه اصلیِ آن که خدمت به ماست، بازگرداند.
ویژگیِ ذهن، این است که به طورِ خودکار، ما را به سوی ترس، احساسِ کمبود، احساسِ بیکفایتی و یا خشم، سوق میدهد. اگر ذهن، تمامِ امور تو را به دست بگیرد، نمیتوانی از این احساسات اجتناب کنی.
از سویی، ما فکرهای خود را خیلی جدی میگیریم، و نمیدانیم که فکرند، و ذهن آنها را تولید کرده است.
وقتی، باور به آنچه را فکر میکنی، رها کنی، سفرِ با ذهن، برایت راحتتر و امنتر میشود. حالا ذهن، بهمثابه یک ابزار، در دستِ توست، و هر زمان که خواستی، از آن استفاده میکنی.
با دل آسودگی، میتوانیم فکرهای خود را مشاهده کنیم، بدون اینکه به دامِ محتوایِ فکرها بیفتیم.