ما هیچ، ما نگاه
مسیحا برزگر
گزیده ای از سخنرانی جلسه اول:
هدفِ این جلسات، این است که ما بتوانیم به بصیرتی برسیم، که با احساسِ سرشاری و شورمندی زندگی کنیم، و با چنین احساسی، در مسیرِ کارهایی که برای ما ارزش دارند، دست به اقدام و عمل بزنیم. یعنی با احساسِ سعادت و شورمندی، به دنبالِ چیزی که میخواهیم برویم، نه با احساسِ شوربختی.
مقصود این دوره، رسیدن به بصیرتیست، برای بیرون آمدن از ذهن، و گام نهادن به زندگی. این دوره، دربارهی دگرگون کردن ذهن نیست. ذهن را نباید دگرگون کرد، بلکه باید آن را پشتِ سر گذاشت. در این جلسات، دربارهی شیوهی موثرِ درمانِ آشوبِ ذهنی، و در نتیجه، درمانِ فشارهای عصبی هم، گفتگو میکنیم.
اگر رازِ زندگیای شاد و شکوفا را گم کردهاید، گوش دادن به سیدیهای “ما هیچ، ما نگاه!”، به شما کمک میکند، تا آن را پیدا کنید.
ما هیچ ما نگاه، بیرون آمدن از ذهن و گام نهادن به زندگی است. آنچه ما در دل آسودگی، رهایی از اسارت ذهن گفتیم، دوره دل آسودگی است. بنابراین مضامینی که در این دوره طرح خواهند شد، بسیار مهم و سازنده هستند. در دورۀ دل آسودگی یاد گرفتیم که فکرهای خود را مشاهده کنیم و در برابر این فکرها نه بایستیم نه مقاومت کنیم و نه بکوشیم که این فکرها را از عرصه ذهن بیرون برانیم، چون این کار غیرممکن است. ذهن مولد فکر است و به طور طبیعی و عادی فکر تولید میکند و این ما هستیم که به فکرهایمان وزن، ارزش و اهمیت میدهیم و اگر فکرهای خود را جدی نگیریم و آنها را تماشا کنیم، خود فکرها به سرگرمی تبدیل میشوند، صرف نظر از اینکه این فکرها، چقدر برایمان خطرناک جلوه کنند و در اوج وحشتی که این فکرها ایجاد میکنند، ممکن است حتی به خنده بیفتیم. چیزی که تا دیروز میتوانست ما را از پا در بیاورد و زمین گیر کند، امروز مایۀ تلفیق ما شده است. یعنی با همین فکرها در مراقبه حضور پیدا میکنیم در لحظۀ حال، حضور پیدا کردن، یعنی هوشیارانه زیستن. وقتی در لحظه حال حضور داریم، بر همه فکرها و احساسات خود، بر همه ادراکات خود اشراف داریم، یعنی میدانیم که اکنون چنین فکرهایی در ذهن من است، چنین احساساتی در من برانگیخته شده است و همچنین، چنین ادراکاتی را به واسطه حواسم دریافت کردهام. وقتی در لحظه حال، حضور پیدا میکنیم و فکرهای خودمان را مشاهده میکنیم، میان ما و فکرهایمان فاصلهای ایجاد میشود. اصطلاحاً فشار فکرها را «فشار عصبی» میگوییم، آن چیزی که موجب اضطراب و تنش عصبی میشود و به فشار عصبی منتهی میشود، همان، فشار فکرها است. در مراقبه با حضور در لحظه حال و با مشاهده فکرها، مابین خود و فکرهایمان، فاصله ایجاد میکنیم و وقتی که بین ما و فکرهایمان، فاصله ایجاد شد، فکرها دیگر فشار و وزنی ندارند. ما تا زمانی این فکرها را احساس میکنیم که بر ما فشار می آورند و وقتی که فشاری در کار نیست، آنها را دیگر احساس نمیکنیم.